آن آتشی که روی قلم را تباه کرد غم واژه های شعر مرا شکل آه کرد باز این چه شورش است که شب پشت ماه کردابلیس با غرور زمین را نگاه کردقومی میان شام و سحر اشتباه کرددل را میان اهل زمین بی پناه کرد پس کوچه های شعر مرا هم سیاه کرد*کشتی شکست خورده ی طوفان به ما رسید**از یار آشنا سخن آشنا رسید*تا کاروان عشق به جانان رسیده بودکار قلم به روضه رضوان کشیده بود چون عشق را دوباره خدا آفریده بودرنگ از رخ تمام ملایک پریده بوداین بار عشق ،عاشق خود را خریده بودپایان راه خویش در آیینه دیده بود شمع میان روضه دمادم چکیده بود*شاعر میان بند
مسمط برید تا**این قافیه به واژه ی کرب وبلا رسید*وای از دلی که در گرو خوف و التجاستتنها پناه مردم این سرزمین خداستحالِ تمام اهل حرم حال انزواستاز گوشه ی کجاوه که در بادها رهاست زینب سوال میکند ؟این سرزمین کجاستاینجا محل اشک و غم هر چه اولیاست این خاک گرم خاک خدا خاک نینواست*می گفت رُدِّنا حرم جدک الحسین**بنگر که غصه های حرم تا کجا رسید*یک فصل بعد نوبت اصحاب می شود هر گل اسیر شورش سیلاب می شود هر شاخه گل فدایی ارباب می شودحتی سیاه معرکه جذاب میشودجسم شهید ها به زمین قاب می شود آنچه که چشم ساقی از آن آب می شودتصویر خواهری ست که بی تاب می شود *وقت به جنگ رفتن اکبر رسیده است* *نوبت به رزم شبه رسول خدا رسید*آرام می روی و خرامان بمان بمانای حافظ تمامی قرآن بمان بمانخیمه شده دوباره پریشان بمان بمانبالا گرفته اشک عزیزان بمان بمانآیات سبز سوره ی رحمان بمان بمان بنگر حسین هم شده حیران بمان بمانبنگر رسیده برلب او جان بمان بمان*پشت سرت نگاه پدر خون گرفته است**ذکر درون خیمه به واویلتا رسید*آرام تر برو که بماند هوای تو اشک رقیه ریخت پی رد پای تو هر کس صلوة ظهر شنیده نوای تو علی ع...
ادامه مطلبما را در سایت علی ع دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : baranbank بازدید : 75 تاريخ : سه شنبه 4 بهمن 1401 ساعت: 11:45